هدف ما از زندگی چیست؟

هدف ما از زندگی چیست؟
هدف ما از زندگی چیست؟
مقدمه
تذکر این نکته را به عنوان مقدمه خاطرنشان می سازیم که «آفرینش»، لباس به وجود آمدن است که خداوند آن را بر پیکره نیستی پوشانده و با به وجود آوردن همه، آنها را از زاویه نیستی، به گرمای خورشید هستی، منتقل ساخته است. از این رو، «وجود»، خود، نعمتی است که از آبشار الطاف الهی سرچشمه گرفته است و اگر چیزی امکان و شایستگی آفرینش و به وجود آمدن داشت، اما آفریده نمی شد، آن وقت جای انتقاد بود؛ زیرا با نگاه عقل و فطرت، به خوبی آشکار می شود که همیشه «بودن» و «داشتن»، بهتر از نبودن و نداشتن است.
هدف ما از زندگی چیست؟
در پاسخ به این پرسش ابتدا باید به چند نکته توجه کرد:
اول آنکه، معنای هدف باید مشخص شود. «هدف برای هر امر و هر راه، نقطهای است که آن راه و امر، به آن ختم میشود .
دقّت کافی در این نکته، ما را از خطاهای بسیاری ایمنی میبخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانی قرار گرفته است که به معنای صحیح «هدف» نیندیشیده و یا آن را نیافتهاند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگی و یا از اجزاء حیات دنیوی بشر بوده و در مواردی ایدهآل برای بخشی از زندگی به حساب میآمده، هدف برای کل حیات تلقّی نمودهاند؛ و با توجه به چگونگی این تلقی و انتخاب، دچار زیان در زندگی یا شکستهای روحی شدهاند. در این باب، میتوان به کسانی اشاره کرد که بهرهمندی از لذتها و شهوتها را هدف دانستهاند؛ در حالی که این تصور غلطی است؛ چرا که آنچه جزء زندگی است نمیتواند هدف زندگی باشد. برای چنین افرادی پس از پایان زندگی، یعنی حیات دنیوی، رسیدن به هدف، هیچ تصویری ندارد. یا کسانی که رسیدن به مدارج عالی علمی را هدف زندگی خود دانستهاند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفی و مأیوسانهای نسبت به زندگی بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگی دنیوی، نیل به هدف دیگر برای آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین، باید «زندگی» و «هدف از زندگی» از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگی است، هدف زندگی تلقی نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگی، باید مافوق حیات طبیعی قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعی محض و شئون آن نگیریم.
دوم: باید هدف را به درستی بشناسیم. روشن است که متفکران و اندیشمندان بسیاری در همه جوامع با توجه به مکاتب گوناگون در طول تاریخ، هدفهای متفاوتی برای زندگی ترسیم و ارائه کردهاند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها درست و همه این هدفها صحیح شناخته و به دیگران شناسانده شده باشد. ضدیّت و یا تناقض بسیاری از این هدفها، نشانگر صحت این مدعا است.
بیان یک مثال قدری از اهمیت این نکته پرده بر میدارد.
فرض کنید بیماری دارید که نیاز فوری به دارویی خاص دارد. از طرفی، شما میدانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه میشود؛ امّا شما این داروخانه را نمیشناسید. اکنون درمییابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه از طرفی و یافتن آدرس آن از طرف دیگر؛ تا چه حد ضروری و جدی است. یعنی، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه برای یافتن دارو مهم است، این که شما از کدام خیابان و به چه شکلی بروید تا به آن داروخانه برسید، اهمیت خواهد داشت. بدون شک اگر نام و آدرس و چگونگی رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمهای جانسوز و جبرانناپذیر برای شما در پی خواهد آورد.
در اولین قدم از جستجو، برای یافتن هدف زندگی و راه رسیدن به آن، پای ما به زنگ خطری برخورد میکند که هر چند تکاندهنده است، برای هوشیاری و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین میگوید: «تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک بار زندگی را تجربه خواهی کرد» این اخطار و گوش زد مهم و جدّی، ما را بر آن میدارد که با دقتی متناسب با اهمیت موضوع و موشکافی بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایی برای یافته خود دست و پا کنیم.
با توجه به نکات مذکور متوجه خواهیم شد که شناخت هدف زندگی، کار آسانی نیست تا در توان ما یا امثال ما که خود برای اولین و آخرین بار از این راه میگذریم، بگنجد. گویی باید دستی از آستین غیب برآید و با انگشت اشارهای، هدف و سمت و سوی آن را به ما بنماید.
خوشبختانه و با کمال شعف باید بگوییم این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگی رسیدن به آن، کاری کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانی ما در این باب، علیم است؛ حکیمانه و مشفقانه در حالی که به همه جهان هستی احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام میداند؛ هدف زندگی و راه رسیدن به آن را به خوبی و پله پله به ما میآموزد؛ و ما که این را کاملترین و مطمئنترین تعلیم میدانیم، با استفاده از آیات قرآنی یعنی سخن خداوند آن را برای شما باز میگوییم.
خداوند متعال در آیات گوناگون این حقیقت را برای ما بازگفته است
که همه جهان هستی و از جمله انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامی امور و پایان زندگی به سوی خداوند و از آنِ اوست:
وَ إِلَی اللّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها به سوی اوست،
وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ؛ و فرجام همه کارها از آنِ خداست،
وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوی خدا بازگردانده میشود
اللّهُ یَبْدَوءُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ خدای متعال خلق را آغاز میکند و سپس خلق را برگشت میدهد، سپس [شما انسانها ] به سوی خدای متعال برگشت داده میشوید
بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده است، فقط خداست و بس. آدمی با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان روح خدا است، دوباره به سوی خداوند در حرکت است و در واقع تمامی جهان به سوی آن هدف در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوی آن هدف و غایت داریم. هدفی که ماوراء زندگی و عالم مادی بلکه محیط بر عوالم بالاتر، برتر و دیگر است. «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، (بقره/ ۱۵۶). بنابراین، هدف از زیستن آدمی در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه اوست به اصل خویش؛ و این عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوی خداوند.
به بیان دیگر، انسان باید تلاش کند تا به حقیقت اصلی خود نائل شده، در موطن حقیقی یعنی قرب حضرت حق فایز گردد.
اما چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگی را بر دوش برترین انسانها یعنی انبیاء قرار داده است و در واقع در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایتها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمی میتواند به اصل خود یعنی حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلی، اصیل و اساسی زندگی اوست، دست یازد. به بخشی از آیات خدا در این باب توجه فرمایید: «…فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ…؛ پس ای خردمندانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید. راستی که خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است: پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت میکند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون برد»،
این آیات با لحن خاصی این حقیقت را مطرح میکنند که پیامبران آمدهاند تا با دستگیری انسان، او را از تاریکیهایی که به واسطه تنزلش از موطن اصلی خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوی نور که همان حقیقت انسان و «روح خدا»بودن اوست، ببرند.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَی اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛ ای پیامبر، ما تو را [به سِمت ]گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم؛ و دعوتکننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک»،
این عبارات نیز بخوبی حکایتگر این حقیقت است که بعثت انبیا برای دعوت به سوی حضرت حق است و آنان همچون چراغی تابناک، روشنگر راه آدمی در رسیدن به مقصود و هدف زندگیاند.
چون رسید اندر سبا این نور شرق غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
روح های مرده جمله پر زدند مردگان از گور تن سر بر زدند
یکدگر را مژده میدادند، هان نک ندایی میرسد از آسمان
زان ندا دینها همی گردند گبز شاخ و برگ دل همی گردند سبز
از سلیمان آن نفس چون نفخ صور مردگان را وا رهانید از قبور
ناگفته نماند که قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسی و دو ره توشه مهم برای رسیدن به هدف حقیقی و اصلی انسان در زندگی تلقی کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه اشاره میکنیم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛ براستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پستترین [مراتب ]پستی بازگردانیدیم، مگر کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند که پاداشی بیمنت خواهند داشت»،
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ…؛ واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند»،
بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن گشت:
اول: هدف زندگی خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن.
دوم: هدف زندگی رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلی خود یعنی «حقیقت انسان» و «روح خدا» است.
سوم:خداوند چگونگی و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیاء الهی برای ما روشن ساخته است.
خداوند در کنار عقل که حجت درونی است و در راه رسیدن به هدف زندگی ما را به کلیاتی رهنمون میکند انبیا و کتب آسمانی را به منظور راهنمایی و معرفی جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.
چهارم:ایمان و عمل صالح دو رکن اصلی و مهم برای نیل به هدف حقیقی زندگی تلقی شده است.
از همه آنچه به طور فشرده و اجمالی گفتیم، روشن میشود هدف زندگی برای نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود که دارد و یا کسب میکند، میتواند به هدف حقیقی زندگی دست یابد. معنی این سخن این است که عارف بودن یا مذهبی بودن، لزوما از هنرمند بودن، یا جوان بودن یا تلاشگر و ساعی بودن یا پزشک و کارگر و … بودن جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و هر حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعی، میتوانند با شناخت صحیح هدف زندگی و چگونگی رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق بخصوصی و در یک کلام «ایمان و عمل صالح» در سیر به سوی خداوند و بازگشت به حقیقت انسانی شرکت جویند.
در پایان دردمندانه باید بگوییم که ما در اثر غفلت و مهجور بودن از این که در چه مقام و منزلتی، منزل داشتهایم و اکنون چه گشتهایم، رنج نبرده و آسوده خاطریم. اما اهل معرفت و جان سوختگانی هستند که از این غربت بسیار در رنجند و روحشان در آرزوی بازگشت به عالم بالا، بیآرام و قرار؛ در انتظار پرواز و خالی کردن قالب بدن است. این افسوس بزرگ و غم جانسوز هجران را عبدالرحمن جامی در شرح این دو بیت از مولانا جلال الدین رومی:
بشنو از نی چون حکایت میکند و زجداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید.
ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام، تلگرام و آپارات دنبال کنید
لطفا رضایت خود را از نوشته بالا با رای دادن به ستاره های پایین مشخص نمایید:
چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد. چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.