لوگو2

قوانین اجتماعی

دسته بندی :blog, علوم تربیتی 16 اردیبهشت 1400 3371
قوانين اجتماعي

قوانین اجتماعی

قوانین اجتماعی

قبل از آن که در باره‌ی چگونگی قوانین اجتماعی بحث کنیم، لازم است خود قانون را تعریف کنیم و بیان نمائیم که قانون علمی چیست؟ قوانین علمی انعکاس کم و بیش دقیق قوانین دنیای خارج می‌باشند، همان‌طور نیز مستقل از اراده و شعور ما وجوددارد. و به عبارت دیگر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، ‌چه ما باشیم و چه نباشیم، ‌دنیایی که مارا فرا گرفته وجود دارد.  و مثلا”، میلیون‌ها سال قبل از آن که انسان به‌وجود بیاید،‌کره‌ی زمین وجود داشته است، ‌منظومه‌ی شمسی چندین میلیارد سال است که به هستی خود ادامه می‌دهد. در حالی که، همان‌طور که می‌دانیم، عمر انسان حداکثر از یک میلیون سال تجاوز نمی‌نماید. پس نتیجه می‌گیریم که کره‌ی زمین، و یا منظومه‌ی شمسی‌، عینی و خارجی هستند و مستقل از ذهن و اراده‌ی ما وجود دارند. قوانین علمی به‌طور کلی، دارای مشخصات زیر هستند:

اولا”: قانون یک رابطه است، ولی نه هر رابطه‌یی، بلکه رابطه‌ی اصلی و اساسی. در دنیا روابط بی‌شماری وجود دارد، ولی برخی از روابط، اصلی و اساسی هستند. مثلا”، آب و اجسام دیگر ممکن است بی‌شمار رابط داشته باشند. ولی این رابطه، که هر جسمی وارد آب شود به اندازه‌ی وزن آب هم حجم خود از وزن آن کم می‌شود، یک قانون فیزیکی است. زیرا رابطه‌یی اصلی و اساسی است. برای کشف یک قانون علمی باید در درون یک پدیده نفوذ کرد و در ماهیت آن تحقیق نمود. از همین‌رو، یکی از دانشمندان گفته است که قانون یک رابطه‌ی ماهیتی و یا ارتباط بین ماهیت‌ها است.

ثانیا”: قانون علمی یک رابطه‌ی خصوصی و ویژه بین پدیده‌ها نمی‌باشد، بلکه رابطه‌یی است کلی و عمومی. یکی از دانشمندان گفته است که قانون شکلی از همگانی بودن طبیعت است. بدین معنا، که با کشف قانون، ما آن چه را که در پدیده‌های جدا و پراکنده‌ی طبیعت مشترک است، کشف نماییم. مثلا” در بین فلزات گوناگون و جدا از یکدیگر، که در طبیعت وجود دارند با کشف مربوط به آن متوجه می‌شویم که تمام فلزات در برابر حرارت منبسط می‌شوند.

ثالثا”: قانون یک رابطه‌ی الزامی و ضروری است. مثلا”، این قانون که بشر برای زیستن نیازمند تولید است، یک رابطه‌ی ضروری و اجتناب ناپذیر است.

رابعا”: قانون همواره مداوم و ثابت است و با آن که طبیعت و جامعه همواره در حرکت و تکامل می‌باشد، ولی، قانون دارای دوام و استمرار است. مثلا” قانون انبساط گازها میلیاردها سال است که در طبیعت وجود دارد.

حال که خصوصیات قانون را شناختیم. یادآور می‌شویم که در جامعه نیز  آن‌جا که این قوانین، یعنی قوانین جامعه در مورد انسان صادق است و درباره‌ی روابط انسان‌ها با طبیعت و با یکدیگر می‌باشد برخی، در عینی بودن آن شک کرده‌اند. ولی این شک به هیچ وجه علمی نیست.

اهمیت ایمان در اخلاق و قوانین اجتماعی

بشر در سطحی که زندگی می کند زندگی او زندگی یک موجود مختار است یعنی یک موجودی که با اراده خودش و با انتخاب و تصمیم خودش باید کار کند، یعنی به این مرحله از کمال وجودی رسیده است که با جمادات فرق می کند، با نباتات فرق می کند، با حیوانات هم فرق می کند که حیات او یک حیاتی است که با انتخاب و تصمیم و اراده خودش باید کارها را انجام بدهد، یک موجود آزاد مختار.
این موجود آزاد مختار زندگیش هم یک زندگی اجتماعی است، همین که گفته اند مدنی بالطبع است، یعنی اگر بخواهد انفرادی زندگی کند نمی تواند باقی بماند، بقای او به همین است که اجتماعی زندگی کند، اصلا ساختمانش به گونه ای است که باید با کمک یکدیگر زندگی کنند، چه از نظر استعدادهای جسمی و چه از نظر استعدادهای روحی و معنوی تی که دارد، آنگاه زندگی اجتماعی ش مشروط به وجود یک ایمان است، یعنی آن حالت طبیعی و غریزی ای که خودش دارد که هر فردی فقط منفعت خودش را می خواهد و بس، و منفعت خودش را بر مصلحت (جمع) مقدم می دارد، قادر نیست که زندگی اجتماعی او را اداره کند، باید یک ایمانی بر وجودش حکومت کند که به موجب آن ایمان، قوانین و مقرراتی که به خاطر مصالح اجتماعی وضع شده است (حالا یا من جانب الله یا از جانب خود مردم، که البته لااقل اصولش باید من جانب الله باشد)، قوانینی که اداره کننده اجتماع است (چون زندگی اجتماعی که بدون قانون نمی شود) احترام پیدا کند و زندگی بشر اداره شود، و عرض کردیم عملا هم زندگی بشر را همین چیزهایی که اسم آنها را “اخلاق” می گذارند (اداره کرده است)، همین پایبندی ها به راستی، پایبندی های از روی ایمان، نه اینکه من راست بگویم روی حساب دقیق منفعت، برای اینکه اگر دروغ بگویم دیگران هم دروغ خواهند گفت و آنگاه ضرر من بیشتر خواهد بود، راست بگوید به خاطر ایمان به راستی، امانت داشته باشد به خاطر ایمان به امانت، دزدی نکند به خاطر ایمان به اینکه نباید دزدی کند.
بقای گذشته زندگی بشر به همین اصول احترام به قانون و راستی و درستی بوده، همین هایی که اسمش را “اخلاق” و “عدالت” می گذارند و الان هم باز بشر همین زندگی ای که دارد، تا حد زیادی بستگی دارد به همین ایمان و احترامی که به اصول زندگی اجتماعی خودش دارد.
اگر این ایمان و احترام را از او بگیریم و او را به همان حالت منفعت خواهی شخصی خودش بگذاریم و بخواهد در زندگی اجتماعی این اصول را (که از ضروریات زندگی اجتماعی است)، قانون را به خاطر شخص خودش محترم بشمارد، دائر مدار این است که تا وقتی که از تخطی از آن می ترسد، یعنی قوت و زوری ندارد، احترام می گذارد، همین قدر که قوت و زور شخصی پیدا کرد نه، تا وقتی همکاری می کند که تحت یک فشار باشد، همین طور که مثلا ما می بینیم یک عده دزد هم در مدتی که دزدی می کنند و یک جمعیتی را تشکیل داده اند، با خودشان در نهایت صداقت و امانت رفتار می کنند چون خودشان را در مقابل دشمن های بیشتر و قوی تر از خودشان می بینند و اثر سوء اختلاف را قریب و نقد می بینند، یعنی می دانند همین امروز اگر اختلاف کنند فردا همه شان از بین رفته اند.
در یک چنین شرایطی بشر خودش را پایبند می کند، یعنی وقتی اثر دروغ را مستقیم و نقد ببیند خودش را پایبند می کند. اما اگر به این صورت باشد که اثر (کار خلاف) به اجتماع می خواهد برسد و اجتماع می خواهد فاسد بشود و اثرش چند سال دیگر می خواهد پیدا شود، و هرگز به آن مطلب اهمیتی نمی دهد.
بشریت به زندگی اجتماعی نیازمند است، به قانون نیازمند است، قانونی که به آن ایمان داشته باشد و به خود ایمان نیازمند است.

محدودیت های قوانین اجتماعی 

قوانین با نتیجه گیریهای علمی در جامعه شناسی جامعه شناس در بادی امر, به اتکای اطلاعات و تجارب موجود برای حل مساله‌ای , فرضیه ای ترتیب می‌دهد. آنگاه برای اطمینان از درستی یا نادرستی فرضیه خود , در حوزه عمل به تجربه دست می‌زند, و اگر تجربه را موید آن یابد, آنرا معتبر می‌شمارد و قانون می‌خواند.

اما چون موضوع جامعه شناسی اجتماعی است و این گونه مسائل در زندگی محقق نقش دارند, معمولاً تحقیقات علوم اجتماعی بیش از تحقیقات علوم دیگر با تمایلات و تعصبات و سوابق ذهنی محقق ارتباط می‌یابند. ولی در هر صورت نتیجه گیریهای علمی در جامعه شناسی تا آنجا که با واقعیات مبتنی بر حقیقت سازگار باشند, مانند قوانین و نگرشهای علوم دیگر اعتبار دارند. البته در این نکته بایستی توجه کامل نمود که این نتیجه گیریها که شاید بتوان بدان نام قانون اطلاق نمود ,تفاوتهای عمده‌ای با نتیجه گیریهای علمی در علوم تجربی دارند .

سیسیرون(۱۰۶-۴۳ ق,م) خطیب بزرگ روم شاید از نخستین متفکرانی باشد که پی برده بود جامعه نیز مانند طبیعت تابع قوانین است . مونتسکیو مفهوم قانون را بصورتی مخصوص در علوم اجتماعی طرح کرد , و با اعلام اینکه قوانین روابط ضروری ناشی از طبیعت اشیاء هستند مطالعه نهادهای اجتماعی را بر اساس مطالعه روابط دائمی موجود میان طبیعت انسان(با توجه به عوامل جسمانی و فکری انسانی ) و طبیعت اشیاء یعنی محیط استوار نمود.

در میان سایر دانشمندان نیز این فکر قوت گرفت که پدیده‌های اجتماعی همانند پدیده‌های فیزیکی و شیمیائی دارای قوانین خاص خود می‌باشد, البته لازم به توضیح است که قوانین فیزیکی جنبه قطعیت دارند ,در صورتیکه قوانین شیمیائی , مستلزم شرایط خاص و بویژه وجود مقادیر معین و قابلیت ترکیبی مواد است .در زیست شناسی این وابستگی شرایط افزایش می‌یابد, زیرا بازتابهای موجودات زنده متغیرند. چنانکه می‌دانیم در فیزیک تکرار شدن کامل یک امر فیزیکی همواره امکان دارد, یعنی مثلاً می‌توان در آزمایشگاهها تمام اعمال فیزیکی را تکرار کرد و به همان نتیجه معین می‌رسید ولی در علوم دیگر مثلاً زیست شناسی ممکن است طی مطالعه و تحقیق یک رشته پدیده‌ها برخورد شود که پس از تکرار آزمایش نتیجه معین و مورد نظر بدست نیاید, یعنی عوامل جدیدی از قبیل سازش با شرایط تازه , ایجاد حساسیت و نظایر آنها ممکن است در آزمایشهای مختلف محقق را از رسیدن به قوانین قطعی باز دارند.

همین دشواریها در زمینه علوم اجتماعی نیز پیش می‌آید, زیرا در اینجا نیز سروکار محقق با انسانها است و به همین علت قوانین اجتماعی مقید به شرایط زمانی و مکانی هستند بشرح زیر :

محدودیت زمانی قوانین اجتماعی:

از آنجا که جوامع بسرعت رو به تحول می‌روند. قوانین اجتماعی شامل مرور زمان گردیده و بنابراین با جمع آوری اطلاعات و مدارک لازم می‌توان پدیده‌های اجتماعی را در زمان معینی مطالعه کرد و روابط علی میان این روابط را ارائه نمود. نتایج بدست آمده بدنی ترتیب در درجه اول به زمان خاصی بستگی داشته و قابل تقسیم به زمان دیگری نمی‌باشند. در علوم تجربی قوانین علمی بدین صورت تابع زمان نبوده و بعنوان مثال وقتی که می‌گوئیم که آب درصد درجه حرارت به جوش می‌آید, این قانون در هر زمان در جو موجود و در سطح دریا قابل آزمایش و مقرون به حقیقت است.

محدودیت مکانی قوانین اجتماعی :

نتیجه گیریهای علمی در جامعه شناسی, دارای محدودیت مکانی بوده و بر خلاف علوم تجربی در سایر جوامع تعمیم نمی‌باشند, بعنوان مثال نتیجه گیری علمی یک محقق جامعه شناسی در باره یک پدیده اجتماعی در جامعه ایران قابل تعمیم به سایر کشورها نبوده و گاه حتی نتیجه گیری فقط قابل تعمیم به محدوده بسیار کوچکتری از جامعه آماری مورد مطالعه است . در علوم تجربی نتیجه گیریهای علمی غالباً قابل تعمیم بوده و در جوامع مختلف قابل انطباق می‌باشند. فی المثل قانون جوشیدن آب در صد درجه حرارت ارتباط به مکان خاصی نداشته و در تمام نقاط کره زمین آب در صد درجه حرارت در کنار دریا بجوش می‌آید.

 

بررسی قوانین تکامل اجتماعی

قوانین تکامل اجتماعی در وحدتی تفکیک ناپذیر با تکامل اندیشه قرار دارند. وحدت تفکیک ناپذیر بدین معنا است که هیچ کدام از این دو بحث بدون دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. بسیاری از فلاسفه جهان عقیده داشتند که در روابط بین پدیده‌ها و اشیاء، ذهن و شعور را راهی نیست و در برخورد با زندگی اجتماعی دستخوش ایده آلیسم می‌شدند. این تفسیر، محدود بود و تنها هنگامی جامع شد که توانست برداشت خود را از زندگی اجتماعی بر واقعیت‌ها منطبق سازد و درک صحیحی از آن به دست دهد.

هر انسانی به فراخور موقعیت زندگی خود، در چارچوب توسعه اجتماعی معین، با انسان‌های دیگر در تماس است. در واقع هر انسانی در شبکه ای از روابط اجتماعی قرار گرفته است. روابط اجتماعی محصول فعالیت انسانی اند. سوالی که به ذهن می‌رسد این است که آیا این روابط اجتماعی اند که ناشی از آگاهی و اندیشه انسان‌ها می‌باشند و یا بر عکس آگاهی و اندیشه انسان‌ها از روابط اجتماعی شان سرچشمه می‌گیرند؟

قوانین تکامل اجتماعی یک علم است. علم به طور کلی عبارت است از شناخت قوانین حاکم بر کلیه پدیده‌های طبیعی و اجتماعی. قبل از بررسی قوانین حاکم بر این علم به مساله قانون می‌پردازیم که اصولاً قانون چیست و چه معنایی دارد؟

تا به امروز بشر توانسته است علوم گوناگونی را کشف و تدوین نماید. هر کدام از این علوم دارای قوانین خاصی اند و یک سلسله خصوصیت‌های مشترک در تمام این قوانین وجود دارد. این مشخصه‌ها عبارتند از:

۱. در جهان پدیده‌های بی شماری وجود دارد که دارای روابط متعددی با یکدیگرند. پاره ای از این روابط غیر ذاتی و پاره ای دیگر ذاتی‌اند. قانون از کل این روابط، آن چه را که ذاتی است شناخته و از آن چه غیر ذاتی است متمایز می‌سازد. بنابراین قانون، رابطه ذاتی میان پدیده‌ها را منعکس می‌سازد.

۲. هر پدیده‌ای دارای یک سلسله خواص منحصر به فرد است و به واسطه این خواص از پدیده‌های دیگر متمایز می‌گردد. در عین حال نمی‌تواند بدون ارتباط با پدیده‌های دیگر وجود داشته باشد. این ارتباط ناشی از وجود خصوصیات مشترک بین آن‌ها است. قانون، مبین این رابطه یعنی رابطه بین خصوصیات مشترک پدیده‌های گوناگون است که اصطلاحاً رابطه عام نامیده می‌شود.

۳. وجود خصوصیات مشترک میان پدیده‌ها، از ماهیت آن‌ها برخاسته است. یعنی پدیده‌ها طبیعتاً دارای خصوصیات مشترکی اند و ضرورتاً با یکدیگر در ارتباطند. قانون، رابطه ای را که از طبیعت پدیده‌ها برخاسته و ضروری است بیان می‌کند. یعنی برای کشف یک قانون باید روابط ظاهری را بشکافیم و به روابط درونی یعنی روابطی که موجد تکامل پدیده‌های می‌شود دست یابیم.

جهان عینی اعم از طبیعت و جامعه، پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است در نتیجه پدیده‌ها نیز در حال تغییرند و روابط میان آن‌ها نیز تغییر می‌کند. از بین قوانین یک سلسله عمومی‌ترند یعنی در تمام جهان و در تمام ادوار عمل می‌کند مانند قانون وحدت اضداد. پاره ای دیگر تاریخی‌اند یعنی به دلایل و شرایطی که همیشه وجود ندارد عمل می‌کنند مثل قوانین بیولوژی که با ظهور حیات یعنی مرحله معینی از تکامل جهان، آغاز به عمل نهاد. در عین حال هر قانون تحت شرایط معینی پیوسته موجودیت داشته و عمل می‌کند یعنی با محو آن شرایط، قانون شرط وجودی اش را از دست می‌دهد.

انسان محیط طبیعی خود را خیلی زودتر از قوانین محیط اجتماعی‌اش شناخت. به بیان بهتر مفهوم قانون ابتدا در علوم طبیعی به ذهن انسان رسید. بدین ترتیب که دانشمندان علم طبیعت پی بردند که بین پدیده‌های طبیعی، نظم معینی حکم فرما است یعنی پیدایی، رشد و تکامل آن‌ها مطابق قوانین معینی صورت می‌گیرد. مثلاً حرکت سیاره‌ها، رشد و نمو گیاهان و … همه و همه تابع انتظام و قوانین معینی‌اند که قوانین طبیعت نامیده می‌شوند.

بعد از کشف این قوانین برخی از دانشمندان که در کار بررسی و مطالعه زندگی اجتماعی بودند، برای درک ماهیت و ذات جامعه بشری، کوشیدند تا به مدد قوانین طبیعی، اسرار درونی جامعه بشری را کشف و بیان کنند. در این رهگذر مثلاً عده ای از دانشمندان بر آن شدند که به کمک علم زیست شناسی، پدیده‌های اجتماعی نظیر بیکاری، فقر، جنگ و … را تشریح کنند. آن‌ها بر این عقیده بودند که اجتماع چونان بدن انسان است و تمام قوانین که بر بدن انسان حاکم است، بر جامعه نیز قابل انطباق است.

پاره ای دیگر از دانشمندان سعی کردند به کمک قوانین فیزیک و مکانیک و ریاضی مانند قانون انرژی، قانون عمل و عکس العمل و … زندگی اجتماعی را توضیح دهند. این دانشمندان با توسل به این شیوه به بررسی و مطالعه جوامع بشری پرداختند، یعنی توضیح و تشریح پدیده‌ها و روابط پیچیده اجتماعی به وسیله قوانین ثابت.

تکامل جامعه یک جریان طبیعی است یعنی اولاً در حرکت است ثانیاً تاریخی است. یعنی این جریان طبیعی از مراحل مختلفی گذر می‌کند که در آن‌ها انواع گوناگون جامعه بشری به پیدایی درآمده و جانشین یکدیگر می‌گردند. از این جا تفاوت بین قوانین عینی تکامل اجتماعی و قوانین حقوقی که تالبع ذهن انسان است، آشکار می‌گردد.

قوانین تکامل اجتماعی به دو دسته تقسیم می‌شوند: عام و خاص.

جهان از جوامع بشری گوناگونی ترکیب یافته است. هر کدام از این جوامع دارای خصوصیات ویژه ای هستند و در هر کدام از این جوامع یک سلسله قوانین مخصوص به خود آن‌ها عمل می‌کند. به طوری که اگر قوانین متعلق به یک جامعه را در جامعه دیگری به کار بندیم، متوجه می‌شویم که هیچ گونه کاربردی ندارد و امکان پذیر نمی‌باشد. به این قوانین، قوانین خاص می‌گویند.

در عین حال تمام جوامع بشری از یک سلسله خصوصیات مشترک برخوردارند و همگی تابع قوانین واحدی هستند. یعنی قوانینی که در تمام جوامع بشری عمل می‌کنند. این قوانین، قوانین عام نامیده می‌شوند.

با این تعاریف می‌توان گفت که در سایه قوانین خاص می‌توان به شرایط موجودیت یک جامعه پی برده در صورتی که به کمک قوانین عام می‌توان به شرایط حیات تمام جوامع بشری دست یافت.

در بررسی قوانین تکامل اجتماعی ضمن آن که پیوسته تفاوت مابین قوانین خاص مورد توجه است، به بررسی قوانین عام تکامل جوامع بشری پرداخته می‌شود. اگر سایر علوم اجتماعی جنبه‌ها و شئون مختلف زندگی اجتماعی مانند سیاست، حقوق، اقتصاد و … را مورد مطالعه قرار می‌دهد، علم بررسی قوانین تکامل اجتماعی آن رشته زنجیری است که این حلقه‌ها یعنی جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی را به هم پیوند می‌دهد. به عبارت دیگر اگر علوم اجتماعی مختلف با اجزاء مختلف یک نظام اجتماعی روبه رو هستند، یعنی مثلاً علم اقتصاد سیاسی موضوعاتی نظیر ارزش اضافی، سرمایه، کالا یا علم سیاست اندیشه و فلسفه سیاسی را مورد توجه قرار می‌دهد، علم بررسی قوانین تکامل اجتماعی، با کل آن نظام اجتماعی سر و کار دارد. به بیان دیگر روابط متقابل بین عناصر مختلف این سیستم را کشف و جمع بندی می‌نماید.

اگر بخواهیم جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی را مطالعه کنیم، باید ضرورتاً قوانین عام تکامل اجتماعی را بشناسیم. در غیر این صورت برداشت و درک ما از زندگی اجتماعی به توصیف پدیده‌ها و وقایع مختلف جامعه محدود می‌شود نه بیان روابط درونی و متقابل آن‌ها.

برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید.

ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام، تلگرام و آپارات دنبال کنید

راه آسان‌تری برای ارتباط با کاربران‌مان پیدا کرده‌ایم :) عضویت در کانال

مطالب زیر را حتما بخوانید:

  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد. چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک کوتاه:
0